چه بگوییم از مسافتها؟
در تقبیح مسافت هرچه بگویم کم است و کلمه ها از پس قباحتش برنمیآیند.
وقتی ذره ذرهی وجودت تمنای در آغوش کشیدن آدم بیقراری باشد، وقتی همهی آشفتگی و دلتنگیات را با کسی در میان میگذاری و با همهی مهربانیاش میگوید کاش پیش هم بودیم، وقتی از چشمهایت شادی میریزد و هیجان سراپایت را گرفته، وقتی جواب صدا زدنهایت جانِ دلم میشوند و باید به آغوشش کشید، دیگر کلمهها پاسخگو نیستند، دیگر نمیشود با کلمهها گفت چقدر وجودت پراز نیاز است. نمیشود با کلمهها خودت را قانع کرد که آنکه تمنایش را میکنی دور است. کلمهها ضعیفتر از آشوب و هیجان وخواسته و عشقاند. و همین کلمهها نمیتوانند نشان دهند که دور بودن چقدر زشت و قبیح و تلخ است. نمیتوانند سنگینیِ بغضی که این مسافتها ساختهاند را تقریر کنند.
عواطفمان را سرکوب و خاموش میکنیم بخاطرِ مسافتی که دستِ ما نیست و برایِ راهِ چارههایی که نداریم.
دیگر حوصلهی شرح قصه نیست چون نگاه، آغوش و بوسههایمان بالاجبار بی پاسخ ماندهاند و ما ماندهایم و سنگینیِ عشقهای ابراز نشده مان.
و آه که نمیشود گفت که این دوری با ما چهها نکرد...
- ۹۷/۱۲/۰۳
خدا قوت
وبسایتتون خوبه
یــه کلبه وبسایتی هم ما داریم
به وبسایت ما سربزنید خوشحال میشیم
نظر بدید ذوق زده میشیم
ما رو پیوند کنین میمیریم...
منتظر حضور سبزتان هستیم در :
danesh-elm.blog.ir